اپلیکیشن خاطره نویسی نی نی وبلاگ. ناب ترین آرزوی من برای تو. تولد Mavisی در Hotel Transilvaniaی خانه ی ما.

حالا اون کوچولوی ما هیچ ما نگاه ۸ ماه پیش بلده غیر از نگاه عاشقانه خیلی کارای دیگه بکنه. تا جاییکه یادم میاد مینویسمشون,. از ترس فشار الماسین آرواره هات جرأت تفحص برای کشف الماس جدید نداشتیم و واسه همینه که نمیدونم پنجمین و ششمین جوانه ی مرواریدنشانت درست چه روزایی سر زدن. هفت تا قرص ماه رو پشت سرت نشوندی ماه پیشونی! زدیم به سفر,.

میوه ی چهل سالگی من که فراوان اشتیاق حیات داشت چون آیه ای آسمانی به قلبم دمیده شد تا مرا به رسالت مادری سه فرزند برانگیزد. شیش و خیار و کنار صندل. اولین سفر زندگیت درست در نیم سالگیت رخ داد عزیز دلم! یه سفر کوچولو به یه روستای باستانی به اسم کنارصندل. تجربه ی امکانات اندک رفاهی و درآمیختن با خاک و آب و باد و آتش برای رسیدن به اصل وجودی مون, خیلی بیشتر از گاهی, لازمه و تو این تجربه ی زیبا رو در ششمین ماهگردت بدست آوردی. یه روز پرخاطره در دامان تاریخ و طبیعت! یونجه زاری سر راه.